دختر که داشته باشی
سلام به یه دونه دختر مامان.خوبی خوشی سر حالی.
بگم از دخمل مامان که چقدر خانمه .امروز غروب که من داشتم حیاط میشستم تو از روی بند لباسهاتو جمع کردی بردی تو اتاق و تا زدی و گذاشتی تو کشو لباسهات و بعد همه لباسها رو جمع کردم گفتم مامانی من برم حموم یه دوش کوچولو بگیرم لباسها رو تا میزنی قبول کردی و گفتی باشه خوب دختر که داشته باشی یعنی همین یعنی عصای دست مامان .یعنی کمک مامان .یعنی همه زندگی مامان . یعنی دلگرمی مامان . یعنی همه امید مامان و.............دخترم چه خوب که هستی.
کلا علاقه خاصی به لباس تا زدن داری بچه تر که بودی همش میرفتی سر کشو لباسها همه رو بیرون میریختی باهاشون بازی میکردی و بهمشون میزدی و بعد همه رو مچاله میکردی تو کشو منم اینقده حرص میخوردم الان هم همیشه لباسهای خودتو خودت تا میزنی و میزاری تو کشو.
این عکس مال چند روز پیش با هم رفته بودیم پارک که پامون تا به پارک رسید بارون گرفت تو هم اصلا" بازی نکردی و بعدش یه خورده رفتیم تو پاساژ دور زدیم و برای بابایی تیشرت خریدیم.
این در بیچاره شده سوژه عکاسیمون
بعد افطار بابایی ما رو برد کبابی.تو و بابایی بیشتر وقتها با هم میرین بابایی میگفت که بیچارش میکنی و جیبشو خالییه دور سفارش دادیم وخوردیم برای تو هم سه تا سیخ دل گرفتیم بابا که رفت حساب کنه گفتی باز هم میخام سه تا دیگه هم گرفتیم و خوردی نوش جونت .بقول بابایی جیبش باید برای تو خالی بشه دیگه البته اصلا" قابل دخترمو نداره
یه خانم و آقا کنار میز ما بودن تو که دیدی تنها هستن گفتی پس بچه اینا کجاست؟ خانمه شنید و خندش گرفت .من گفتم حتما بچه ندارن گفتی نه بچشونو گذاشتن خونه و خودشون اومدن.
وایییییییییییییییییییییی چقدر سفته فکر کنم نپخته