بد خلقی
امروز از صبح از دنده کج بیدار شدی البته این روزها همه روز برای رفتن مهد غر میزنی دلت نمیخاد که بیدار بشی همش میگی میخام بخوابم ولی امروز بدتر بود خوب با هزار ترفند بردمت .توی مهد هم یه غر کوچولو میزنی باید الهام جون بغلت کنه تا بری خوب دیگه عادت کردی البته این هم بگم یه هفته دیگه مهد رفتنت تموم میشه و راحت میشی
این هم از عکس صبح
خواب آلود
بعدش باهام راه اومدی و سرحال شدی
وقتی از مهد اومدی تلویزیون روشن کردی آهنگ گذاشتی و دِ برو که رفتیم
بعد غذا یه کمی لالا کردی و من بیدارت کردم تا بریم حمام دوباره همون لج بیخودی یه سره گریه کردی و من هم برای اینکه ساکت شی یه عروسک گرفتم با خودمون بردیم حمام ولی قانع نشدی که.
هنوز هم همچنان غمگین
ناراحتی بعد حموم
غمتو نبینه مامان
به امید روزی که دیگه از دنده کج بیدار نشی
حالا یه کم عکسهای خوب. دیروز با فتانه اینا رفتیم پارک.
اول تو وآیلین برای سرسره با هم مجادله کردین
آخرش با هم کنار اومدین
بپر و بپر