مریضی دخترم
سلام دختره نازم.
جونم برات بگه دیشب تا الان حالت خیلی خراب شد هر چی که میخوری بالا میاری و همش میگی شکمم درد میکنه چند بار تا صبح بیدار شدی و آب میخوردی همون آب و هم میاوردی بالا امروز از صبح هم لب به چیزی نزدی کلا" بعد غذا بودی حالا که مریضی بماند.
زنگ زدم دکتر برات نوبت گرفتم ساعت 8 شب . از صبح یه سره روی مبل لم دادی و کارتون میدیدی دلم برات کباب شد خیلی ناراحتم آخه چند وقت پیش هم همین جوری شدی آزمایش دادیم دکتر گفت چیزی نیست ولی خب خیلی نگران هستم و نمیتونم مریضیتو ببینم. غروب یه کمی گرفتی خوابیدی.
موقع رفتن به مطب دکتر:
غمتو نبینم آخه یه روزه رنگو روت چیجوری شد.دکتر گفته چیزی نیست فقط به خاطر اینکه دستشویی داری تنبلی میکنی نمیری آخه همیشه من وتو سر همین با هم مشکل داریم .آقای دکتر اینقدر ازت تعریف کردو نازتو کشید آخه اولش ازش میترسیدی و نق میزدی ولی بعد با هم دوست شدین و موقع خداحافظی بهش دست دادی و خداحافظی کردی . یه سری دارو داده تا شکمت بهتر کار کنه و راستی برای اشتهات هم دارو داده .ببینم از این به بعد غذا میخوری یا نه.شربت راسیپ که برای اشتها بوده هر جا داروخانه میرفتیم نداشتن شما هم لج کردی منو ببرین پارک آخه اون وقت شب کجا میرفتیم بالاخره شربت گیر آوردیم وقتی اومدیم خونه ساعت ده ونیم بوده.و در آخر :انشاالله همیشه سلامت باشی وقدر سلامتی رو بدونی خدا انشاالله همه مریضارو شفا بده چه نعمت بزرگیه سلامتی که بعضی وقتها قدرشو نمیدونیم . نمیدونی این دو روزی منو بابایی چی کشیدیم . و این هم داروهایی که به خوردت میدم: